خلق نبوی
-وقتی با کسی دست می داد دست خود را زودتر از دست او بیرون نمی کشید.
هرگز در
حضور مردم تکیه نمی زد.
-چون سخن
ناصواب از کسی می شنید. نمی فرمودـ« چرا فلانی چنین گفت» بلکه می فرمود « بعضی
مردم را چه می شود که چنین می گویند؟»
-در جمع یارانش دایره وار می نشست و اگر غریبه ای بر آنان وارد می شد نمی توانست تشخیص دهد که پیامبر کدامیک از ایشان است.
-هیچ خصلتی نزد آن حضرت منفورتر از دروغگویی نبود.
1-هنگام راه رفتن با
آرامی و وقار راه می رفت
2-در راه رفتن قدم ها را
بر زمین نمی کشید.
3-نگاهش پیوسته به زیر
افتاده و بر زمین دوخته بود.
4-هرکه را می دید مبادرت
به سلام می کرد و کسی در سلام بر او سبقت نگرفت.
5-وقتی با کسی دست می داد
دست خود را زودتر از دست او بیرون نمی کشید.
6-با مردم چنان معاشرت می
کرد که هرکس گمان می کرد عزیزترین فرد نزد آن حضرت است.
7-هرگاه به کسی می نگریست
به روش ارباب دولت با گوشه چشم نظر نمی کرد.
8-هرگز به روی مردم چشم
نمی دوخت و خیره نگاه نمی کرد.
9-چون اشاره می کرد با
دست اشاره می کرد نه با چشم و ابرو.
10-سکوتی طولانی داشت و تا
نیاز نمی شد لب به سخن نمی گشود.
11-هرگاه با کسی، هم صحبت
می شد به سخنان او خوب گوش فرا می داد.
12-چون با کسی سخن می گفت
کاملا برمی گشت و رو به او می نشست.
13-با هرکه می نشست تا او
اراده برخاستن نمی کرد آن حضرت برنمی خاست.
14-در مجلسی نمی نشست و
برنمی خاست مگر با یاد خدا.
15-هنگام ورود به مجلسی در
آخر و نزدیک درب می نشست نه در صدر آن.
16-در مجلس جای خاصی را به
خود اختصاص نمی داد و از آن نهی می کرد.
17-هرگز در حضور مردم تکیه
نمی زد.
18-اکثر نشستن آن حضرت رو
به قبله بود.
19-اگر در محضر او چیزی رخ
می داد که ناپسند وی بود نادیده می گرفت.
20-اگر از کسی خطایی صادر
می گشت آن را نقل نمی کرد.
21-کسی را بر لغزش و خطای
در سخن مواخذه نمی کرد.
22-هرگز با کسی جدل و
منازعه نمی کرد.
23-هرگز سخن کسی را قطع
نمی کرد مگر آنکه حرف لغو و باطل بگوید.
24-پاسخ به سوالی را چند
مرتبه تکرار می کرد تا جوابش بر شنونده مشتبه نشود.
25-چون سخن ناصواب از کسی
می شنید. نمی فرمودـ« چرا فلانی چنین گفت» بلکه می فرمود « بعضی مردم را چه می شود
که چنین می گویند؟»
26-با فقرا زیاد نشست و
برخاست می کرد و با آنان هم غذا می شد.
27-دعوت بندگان و غلامان
را می پذیرفت.
28-هدیه را قبول می کرد
اگرچه به اندازه یک جرعه شیر بود.
29-بیش از همه صله رحم به
جا می آورد.
30-به خویشاوندان خود
احسان می کرد بی آنکه آنان را بر دیگران برتری دهد.
31-کار نیک را تحسین و
تشویق می فرمود و کار بد را تقبیح می نمود و از آن نهی می کرد.
32-آنچه موجب صلاح دین و
دنیای مردم بود به آنان می فرمود و مکرر میگفت هرآنچه حاضران از من می شنوند به
غایبان برسانند.
33-هرکه عذر می آورد عذر
او را قبول می کرد.
34-هرگز کسی را حقیر نمی
شمرد.
35-هرگز کسی را دشنام نداد
و یا به لقب های بد نخواند.
36-هرگز کسی از اطرافیان و
بستگان خود را نفرین نکرد.
37-هرگز عیب مردم را جستجو
نمی کرد.
38-از شر مردم برحذر بود
ولی از آنان کناره نمی گرفت و با همه خوشخو بود.
39-هرگز مذمت مردم را نمی
کرد و بسیار مدح آنان نمی گفت.
40-بر جسارت دیگران صبر می
فرمود و بدی را به نیکی جزا می داد.
41-از بیماران عیادت می
کرد اگرچه دور افتاده ترین نقطه مدینه بود.
42-سراغ اصحاب خود را می
گرفت و همواره جویای حال آنان می شد.
43-اصحاب را به بهترین نام
هایشان صدا می زد.
44-با اصحابش در کارها
بسیار مشورت می کرد و بر آن تاکید می فرمود.
45-در جمع یارانش دایره
وار می نشست و اگر غریبه ای بر آنان وارد می شد نمی توانست تشخیص دهد که پیامبر
کدامیک از ایشان است.
46-میان یارانش انس و الفت
برقرار می کرد.
47-وفادارترین مردم به عهد
و پیمان بود.
48-هرگاه چیزی به فقیر می
بخشید به دست خودش می داد و به کسی حواله نمی کرد.
49-اگر در حال نماز بود و
کسی پیش او می آمد نمازش را کوتاه می کرد.
50-اگر در حال نماز بود و
کودکی گریه می کرد نمازش را کوتاه می کرد.
51-عزیزترین افراد نزد او
کسی بود که خیرش بیشتر به دیگران می رسید.
52-احدی از محضر او نا
امید نبود و می فرمود « برسانید به من حاجت کسی را که نمی تواند حاجتش را به من
برساند.»
53-هرگاه کسی از او حاجتی
می خواست اگر مقدور بود روا می فرمود و گرنه با سخنی خوش و با وعده ای نیکو او را
راضی می کرد.
54-هرگز جواب رد به
درخواست کسی نداد مگر آنکه برای معصیت باشد.
55-پیران را بسیار اکرام
می کرد و با کودکان بسیار مهربان بود.
56-غریبان را خیلی مراعات
می کرد.
57-با نیکی به شروران، دل
آنان را به دست می آورد و مجذوب خود می کرد.
58-همواره متبسم بود و در
عین حال خوف زیادی از خدا بردل داشت .
59-چون شاد می شد چشم ها
را بر هم می گذاشت و خیلی اظهار فرح نمی کرد.
60-اکثر خندیدن آن حضرت
تبسم بود و صدایش به خنده بلند نمی شد .
61-مزاح می کرد اما به
بهانه مزاح و خنداندن، حرف لغو و باطل نمی زد.
62-نام بد را تغییر می داد
و به جای آن نام نیک می گذاشت.
63-بردباری اش همواره بر
خشم او سبقت می گرفت.
64-از برای فوت دنیا
ناراحت نمی شد و یا به خشم نمی آمد.
65-از برای خدا آنچنان به
خشم می آمد که دیگر کسی او را نمی شناخت
66-هرگز برای خودش انتقام
نگرفت مگر آنکه حریم حق شکسته شود.
67-هیچ خصلتی نزد آن حضرت
منفورتر از دروغگویی نبود.
68-در حال خشنودی و نا
خشنودی جز یاد حق بر زبان نداشت.
69-هرگز درهم و دیناری نزد
خود پس انداز نکرد .
70-در خوراک و پوشاک چیزی
زیادتر از خدمتکارانش نداشت.
71-روی خاک می نشست و روی
خاک غذا می خورد.
72- روی زمین می خوابید.
73-کفش و لباس را خودش
وصله می کرد.
74-با دست خودش شیر می
دوشید و پای شتر ش را خودش می بست.
75-هر مرکبی برایش مهیا
بود سوار می شد و برایش فرقی نمی کرد.
76-هرجا می رفت عبایی که
داشت به عنوان زیر انداز خود استفاده می کرد.
77-اکثر جامه های آن حضرت
سفید بود.
78-چون جامه نو می پوشید
جامه قبلی خود را به فقیری می بخشید.
79-جامه فاخری که داشت
مخصوص روز جمعه بود.
80-در هنگام کفش و لباس
پوشیدن همیشه از سمت راست آغاز می کرد.
81-ژولیده مو بودن را
کراهت می دانست.
82-همیشه خوشبو بود و
بیشترین مخارج آن حضرت برای خریدن عطر بود.
83-همیشه با وضو بود و
هنگام وضو گرفتن مسواک می زد.
84-نور چشم او در نماز بود
و آسایش و آرامش خود را در نماز می یافت.
85-ایام سیزدهم و چهاردهم
و پانزدهم هرماه را روزه می داشت.
86-هرگز نعمتی را مذمت
نکرد.
87-اندک نعمت خداوند را
بزرگ می شمرد.
88-هرگز از غذایی تعریف
نکرد یا از غذایی بد نگفت.
89-موقع غذا هرچه حاضر می
کردند میل می فرمود.
90-در سر سفره از جلوی خود
غذا تناول می فرمود.
91-بر سر غذا از همه زودتر
حاضر می شد و از همه دیرتر دست می کشید.
92-تا گرسنه نمی شد غذا
میل نمی کرد و قبل از سیر شدن منصرف می شد.
93-معده اش هیچ گاه دو غذا
را در خود جمع نکرد.
94-در غذا هرگز آروغ نزد.
95-تا آنجا که امکان داشت
تنها غذا نمی خورد.
96-بعد از غذا دستها را می
شست و روی خود می کشید.
97-وقت آشامیدن سه جرعه آب
می نوشید؛ اول آنها بسم الله و آخر آنها الحمدلله.
98-از دوشیزگان پرده نشین
با حیاتر بود.
99-چون می خواست به منزل
وارد شود سه بار اجازه می خواست.
100-اوقات داخل منزل را به
سه بخش تقسیم می کرد: بخشی برای خدا، بخشی برای خانواده و بخشی برای خودش بود و
وقت خودش را نیز با مردم قسمت می کرد.
برگرفته از وبلاگ دل تنگ
امام زمان (عج) -
deltang.blog.ir